وروجک وشیطنتاش
دیروز یه لیوان شیر دادم به گل پسر گفتم بخور تا مامان کارا رو انجام بده وقتی از اشپز خونه اومدم دیدم وروجک شیر رو ریخته رو قالی تا من ودید فرار کرد رفت تو اتاقش و تند تند حرف میزد و برام توضیح میداد من هم نمیدونستم بخندم یا جدی باشم خلاصه گوشه اتاق گیر افتاده بود و دنبال چاره ...
نویسنده :
مامان اهورا
16:17